بداهه بافی را میتوان نوعی اعتراض به نقشهای سنتی هم قلمداد کرد.
بداهه بافی را باید متخصص گبه بافان و از پدیدههای نو در گبه شمرد.در گبههای بداهه بافی شده هیچ یک از نقوش سنتی و قواعد مربوط به فرش رعایت نشده و بافنده خود را از همهی آنها خلاص کرده است و مثل نقاشان مدرن تخیلات و افکار شخصی خود را اساس کار قرار داده است.بداهه بافی را میتوان نوعی اعتراض به نقشهای سنتی هم قلمداد کرد.
زنانی که آنها را بافتهاند نه تنها خود را از قید نقوش و ترکیبات سنتی رهانیده،بلکه مثل نقاشان با کج و معوج کردن نقوش سنتی به آنها دهن کجی هم کردهاند.با در نظر گرفتن عمر کوتاه گبههایی که با این روال بافته شده،میتوان تصور کرد که این گبهها پدیدههای نو و نیمقرن اخیرند،در نیمقرنی که زنان به آزادیهای بیشتر دست یافتهاند.پیاده کردن طرح،بدون در دست داشتن الگو در فرش امر بسیار مشکلی است.چنین به نظر میرسد که در فرشهای بداهه طرح و الگویی در کار نبوده و اگر بوده از آن برای ازهم پاشیدنش استفاده کرده است البته نباید دنیای ساده زنان عشایر را با عوالم پیچیده نقاشان مدرن شهر یکی کرد.این زنان هیچگونه تئوری پیش ساختهایی ندارند،آنها حتی اشیایی که انتخاب میکنند محدود و متواضع است و از اشکال و یا پارچههای لباسشان فراتر نمیروند.