گبه پتویی و یا گبه دو طرفه فرشی است که هر روی آن پرزبافی شده و چنانچه از اسم آن پیدا است، مصرف پتو دارد.
گبه پتویی و یا گبه دو طرفه فرشی است که هر روی آن پرزبافی شده و چنانچه از اسم آن پیدا است، مصرف پتو دارد. گبههای دو طرفه عموما کار لر بختیاری و لر فارس و قشقایی است. با نمونهای که از کردهای غربی به دست آمده، بعید نیست که در گذشتههای دورتر علاوه بر لرها و قشقاییها مردمان بیشتری در دامنههای زاگرس آن را میبافتهاند و علاوه بر مصرف خود، آن را به نقاط دیگر هم صادر کردهاند. بافتن گبههای دوطرفه میبایست قدمتی به مراتب بیشتر از نمونههای موجود داشته باشد.
پشم نرم گبههای پتویی و پرز بلندی که در آنها به کار رفته عامل اصلی دلپذیری آنهاست. کسی که بر روی این فرشها مینشیند و یا آن را به روی خود میاندازد، لذت مطبوعی از نرمی و گرمی آن میبرد. بخش عمدهای از این نرمی حاصل ساختار ویژهای است که این گبهها دارند.
تا قبل از آمدن پتوهای خارجی و ماشینی، عمده رختخواب عشایر را دست بافتههای خود آنها تشکیل میداد. هرچند برخی از عشایر به ویژه خوانین قادر به خرید لحاف و تشک آماده از دکانهای شهری بودند، اما اکثر چادر نشینان قدرت چنین خریدهایی را نداشتند و بالاجبار وسایل خواب را از محصولات خودشان تهیه میکردند.
کمیابی و گرانی گبههای دوطرفه را نباید پدیده ای نو و مختص زمان حال شمرد به عقیده من این گبهها همیشه محصولی کمیاب و ارزشمند بودهاند. دلیل آن هم روشن است و آن مربوط به تولید آنها میشود.
واژه دوطرفه هرچند به محصول نهایی این گونه فرشها اطلاق میشود، اما عملا با ابزار و ساختار آنها هم ارتباط دارد، هم دار این گبه ها دوطرفه است و هم بافنده دو نفره.
برخلاف دیگر گبهها، گبههای دو رویه را حتما باید بر دار عمودی بافت، و آن هم نه یک دار عمودی معمولی که به دیوار اطاق تکیه دهند، بلکه داری متکی بر خود که بدون هیچ تکیه گاهی به خود استوار باشد، تا دو بافنده به راحتی بتوانند در دو طرف آن قرار گیرند. بر قرار کردن چنین داری با وسایلی که امروزه وجود دارد، کار مشکلی نیست، اما با در نظر گرفتن امکانات گذشته، برقرار کردن یک دار مستقل و بدون هیچگونه تکیه گاه، کار چندان آسانی هم نبوده است. تثبیت چنین داری نیاز به اهرمهای اضافی و تیرکهای چوبی بیشتر داشته که برای چادرنشینان تهیه آنها خالی از اشکال نبوده است.
وقتی چنین داری تهیه میشد، دو بافنده در دو طرف دار و در مقابل هم مینشستند. اگر چه آنها همدیگر را از بینابین تارها میدیدند و حرف همدیگر را میشنیدند، اما عملا از کار هم خبر نداشتند. لازمه کار آنها این بود که قبل از شروع کار، هر یک طرح و نقشه ای را در نظر بگیرند و با هم به توافق برسند. مثلا یک بافنده نقشه راه راه را انتخاب میکرد و بافنده دیگر مصمم میشد که نقشه خانه در هم را ببافد. پس از این تصمیم، این دو بافنده دو راه داشتند، یکی بافتن از طریق "رج به رج" و دیگر بافتن از طریق "گره به گره" راه اول هر چند یک بافنده را مدتی معطل تا بافنده دیگر رج خود را تمام کند و این عمل تا آخر به تناوب ادامه پیدا میکرد، اما از راه دوم یعنی بافت گره به گره به مراتب آسان تر بود. زیرا در این بافت دو بافنده میبایست همه حرکات خود را با هم همگون و به اصطلاح synchrsonize کنند. یعنی همین که بافنده اول گره اول را میزند، بافنده دوم میبایست گره دوم را بزند و این عمل را تا آخر به نظم و بتناوب ادامه دهند. البته گفتن آن از عملش ساده تر است، زیرا این اعمال اگر با مهارت و هماهنگی انجام نشود، چه بسا که انگشتان دو بافنده، با هم برخورد کند و ایجاد اشکال نماید.
با مشکلاتی که شرح داده شد، طبیعی بود که تولید گبههای دوطرفه کم و قیمتشان به مراتب بیشتر از گبههای یک طرفه و معمولی باشد و بر همین مبنا بود که عشایر پتوهای خود را یک طرفه میبافتند و گبههای دو طرفه مخصوص شاهان و خوانین و اشراف بود که مایل بودند پتوهایی به مراتب نرم تر از پتوهای یک طرفه داشته باشند.
منبع: کتاب گبه هنر زیر پا/ نوشته پرویز تناولی/ سال 1383