نمونههای آرمانی و الگوهای نخستین در بطن تفکرات ایرانی با اعدادی است که در آفرینش جهان نقش داشتهاند.
نمونههای آرمانی و الگوهای نخستین در بطن تفکرات ایرانی با اعدادی است که در آفرینش جهان نقش داشتهاند. بر طبق اساطیر ایرانی جهان يكباره زاده نشد بلکه هر یک از عوامل آن طی روزهای مختلفی خلق گردید. كل آفرينش در شش مرحله صورت گرفت و هر یک را محدوده زمانی ویژه ای بود. چنانکه آسمان در 40 روز، آب در 55 روز، زمین در ۷۰ روز، گیاه در ۲۰ روز، گوسفند در ۷۰ روز و اولین انسان در ۷۰ روز به وجود آمد. پس از پیدایش آسمان ۱۲ اختر بزرگ و ۱۶۸۰ ستاره څرد در آن قرار گرفت و صور فلکی را ۷ اورنگ و یا ۷ اقلیم بود.
آمدن اسلام و باورهایی که به همراه آن آمد، تحولات تازه ای را در ماهیت ارقام ایجاد کرد. دین جدید هر چند جهان آفرینش را به گونههای دیگر توصیف میکرد، اما بسیاری از ارقام آرمانی همچنان حفظ شد و اعدادی چون ۷، ۱۲ و ۶۰ محترم باقی ماند. علاوه بر اعداد گذشته، برخی از ارقام دیگر هم اهمیت پیدا کردند که صدر آن ها عدد «۱» بود که با توحید مرتبط میشد. یک، سرآغاز همه اعداد شد و اصل همه چیز از جمله تولد، مرکز و حتی آخر به یک مرتبط گردید، زیرا بدون یک آخر میسر نمیشد. خلاصه، یک مفهومترین عدد شد و چون نردبانی، هر عدد دیگر از حاصل ضرب یک پدید میآمد و انسان را به ارج میبرد. حتی دراویش که تعداد اولیاء را در هر عصر ۳۵۹ کس میدانستند، و این رقم را به ۳۰۰ و ۶۰ و ۷ و ۵ و ۳ و ۱ تجزیه میکردند به یک آخر بیشترین اهمیت را میدادند و آن را «قطب عالم» میشمردند و عقیده داشتند که در هر عصری تنها «یک» قطب به وجود میآید.
عدد چهار و چهارگوشه نیز اهمیت زیادی یافت. مطابق تعاریف پیغمبر (ص) بهشت چهارگوشه بود. لذا چهار رکن زندگی: اول، آخر، ظاهر و باطن را با چهار گوشه بهشت منطبق میکردند. عدد سه و مثلث نیز تفسیر ویژهای داشت. سه گوشه اولین هرم بسته به معنای روح، روان و جان و اضلاعش به صعود و نزول و تعادل تشریح میشد. تعادل نیز از طریق اعداد برقرار میگردید. رمز جاودانگی جهان در تعادلی بود که بین طبقات هفتگانه آسمان و هفت اقلیم زمین وجود داشت. بهرام شاه برای جاودانه ماندن، به شیده، معمار خود دستور داد تا مطابق هفت گنبد آسمان هفت گنبد برای او در زمین بسازد
اعداد و ارقام و تكرار واحدهای هندسی چون چهار گوشه و مثلث برای عرفا نیز معانی ویژهای داشت و برخلاف خطوط پیچ در پیچ اسلیمی که در سطح بازی میکنند، خانههای هندی ایستگاههایی برای رفت و آمد بود و هر ایستگاهی علم خود را داشت و همچنانکه فرم در هندسه سكنا میگزید، درویش هم در محل اسکان میگرفت. به علاوه خانههای هندسی در برقراری نظم روحی اثر داشت و اگر چنین نمیبود و نظمی در کار نبود، سالک کنترل خود را از دست میداد.
هندسه و اشکال هندسی فارغ از عقایدی که ذکر آنها رفت در هنر اروپا نیز طرفداران زیادی داشت و این البته متأخرتر بود و در پس آن نظرات دیگری نهفته بود. در بحبوحه نواوری های هنر نو، هنرمندان زیادی کار خود را بر هندسه خالص و انتزاعی (geometric abstract) بنا نهادند. گروهی از این هنرمندان که خود را De Stijl (نام نشريه شان) مینامیدند، در اعتقاد به هندسه به جایی رسیده بود که هیچ شکلی را واقعی تر از یک خط و یا یک سطح هندسی نمیدانستند. و کسانی را که به خلوص انتزاع معتقد نبودند و کارشان کمترین نشانه ای از طبیعت آشنا داشت، به محفل خود راه نمیدادند.
عدد و رقم و واحدهای هندسی مکرر که بنیان بسیاری از گبهها را تشکیل میدهد، بیننده را به تفکرات دور و درازی میبرد و درصدد برمیآید تا کلیدی برای ورود به این اشکال بیابد. غافل از اینکه این کلید چون رازی پنهان همراه بافندگان و یا بنیان گزاران این رشته از میان رفتهاست. اینکه در سر بافندهای که تعداد خانههای یک گبه شطرنجی را ۶۰ و یا چهار گوشه ها و یا لوزیهای گبههای دیگر را 3 یا 4 و یا به انتخاب کرده و یا لایههای پیاپی گبههای خانه درهم را هم ۳، ۵ و یا ۷ برگزیده، چه بوده، سری است دست نیافتنی و به عرفانی خاموش که زنان پایه گذاران آن بودهاند، مربوط میشود.
منبع: کتاب گبه هنر زیر پا/ نوشته پرویز تناولی/ سال 1383