اگر نیمی از گبههای ایران را برآمده از فارس بشمریم، نیم دیگر آن را باید به حساب بختیاریها بگذاریم
اگر نیمی از گبههای ایران را برآمده از فارس بشمریم، نیم دیگر آن را باید به حساب بختیاریها بگذاریم. این نیمه اگرچه از لحاظ کمیت به پای نیمه فارسیها نمیرسد، اما از لحاظ کیفیت میتواند در مقابل آنها قرار گیرد. اگر بهترین گبههایی که از فارس بیرون آمده را کنار بهترین گبههای بختیاری بگسترانند، به اشکال میتوان یکی را از دیگری برتر شمرد و این به رغم گوناگونیهایی است که در ساختار و شكل این دو نوع گبه وجود دارد.
گبه بختیاری کشفى متأخرتر از گبه فارسی است. تا قبل از آنکه گبه بختیاری شناخته شود، هر آنچه که به بازارهای فرش میآمد و از آنجا به دنیای فرش میرفت، بر آن برچسب فارسی یا لری و قشقایی میخورد. این روال تا مدتها و تا زمانی که گبههای چهارمحال به بازار نرسیده بود، ادامه داشت. با پیدایی این گبه ها، دیگر مسلم گردید که نوع دیگری گبه که از هر لحاظ متفاوت باگبه فارسی است وجود دارد. اما هنوز هم که بیش از دهه ای از آن زمان میگذرد، کار شایستهای روی این گبه ها انجام نگرفته و جزوه یا مقاله ای که معرف آن ها باشد، منتشر نشده است. از همین رو است که این کتاب مصمم است به این گبهها توجه بیشتری نماید و آنها را در مرتبه ای که سزاوارشان است، قرار دهد.
در سرزمین گستردهای در شمال فارس گروه دیگری از لران به سر میبرند که به لر بختیاری و یا لر بزرگ شناخته شدهاند. گروهی از این مردم چادرنشین و کوچرواند و گروهی دیگر روستانشین و کشاورز. چادرنشینان که ما از این پس آن ها را لر بختیاری خواهیم خواند، بین دو استان چهارمحال و خوزستان در رفت و آمدند. حال آنکه روستانشینان بختیاری که ما آن ها را چهارمحالی خواهیم گفت در استان چهارمحال ساکناند.
هر دو گروه در گبه بافی ید طولایی دارند و به رغم وجوه مشترکی که در گبههایشان است، هر دسته ویژگیهای خود را دارند. شاید مهمترین خاصه گبههای بختیاری (لر بختیاری و چهارمحال بختیاری) اندازه آنها باشد. اندازه بزرگ و بلند این گبهها زمانی بیشتر به چشم میخورد که در مقابل گبههای فارسی قرار گیرد. بزرگ بافی نزد بختیاریها تنها مختص گبه نیست. مفرشها، خورجين ها و گلیمهای آنها هم در مقایسه با همسایگان فارس شان بزرگتر است اگر از اندازه که به هر دو گروه چادرنشین و روستایی در آن مشترک اند، بگذریم در بقیه موارد هم تفاوتهایی بین گبه های هر دسته دیده میشود که به جای خود به آنها اشاره خواهیم کرد. اما ابتدا به گبه چهارمحالی و سپس به لرهای بختیاری میپردازیم.
در میان انواع گبهها - چه فارسی و چه بختیاری - بی شک، متحدالشکل ترین آنها، گبههای چهارمحالی است. ساختار گبههای چهارمحالی تقریبا همه یک شکل است. اندازهها نسبتا بزرگ است. تار و پود اکثرا از نخ پنبه است و به همین جهت هم در بازارهای ایران این گبهها را «گبه نخی» میگویند. گبههای نخی چهارمحالی هیچگاه آن قرب و منزلتی را که گبههای پشمی (تار و پود پشم) در خارج از ایران پیدا کرد، بدست نیاورد و این به حدی است که اگر یک جفت گبه که یکی از آنها تار و پودش از نخ و دیگری از پشم باشد و در مابقی جهات از جمله سن، اندازه و طرح و نقشه معنای مختلف دارند. تار و پود پشم در فرش و در گبه به منزله قدمت و اصالت، و نخ عكس آنست و حال آنکه در این امر هیچ پایه و اساسی نیست. درست است که در هشتاد سال اخیر تولید فرشهای ریشه نخی به مراتب بیشتر از فرشهای ریشه پشمی بوده، اما قبل از آن، فرش چله نخی مرغوبتر از چله پشمی به حساب میآمده است. یکی از رجال آن زمان در این مورد نوشته «اگر ریشههای آن قالیهای بختیاری از پشم نباشد، بدون شک از زمره مرغوبترین قالیهای ایران است».
از ریشه گبههای چهارمحال که بگذریم، نکات ساختاری و شکلی مشترک دیگری هم در آن ها دیده میشود از جمله تعداد پود در این گبهها معمولا سه ردیف و گاه تا شش ردیف هم میرسد. اما گبه یک پود و دو پود هم زیاد دیده میشود. گره همه گبههای چهارمحالی متقارن (ترکی) است.
در طرح و نقشه، گبه های چهارمحال به پای گبه های فارس نمی رسند و طرح و نقشه های محدودتری دارند.
طرح دولوزی و سه لوزی بیش از بقیه بافته شده و خشتی هم زیاد است. علی رغم یکدستی ترکیب بندی خشتی، تنوع زیادی در این گبهها دیده میشود. هر بافندهای نگارههای داخل خشتها را به سلیقه خود انتخاب کرده؛ گاهی نگارهای هندسی مثل یک تک لوزی در داخل خشت هاست و گاه یک نگاره گیاهی. برخی اوقات هم بافنده برای هر یک از خشتها نگاره ویژهای در نظر گرفته و برخی از خشتها به نقش حیوان و برخی دیگر را با نگارههای هندسی تزیین کرده است.
علاوه بر این دو طرح، طرحهای دیگری هم مثل کف ساده راه راه در گبههای چهارمحال وجود دارد که تعدادشان به مراتب کمتر از طرحهای دو لوزی وخشتی است. رنگ آمیزی گبههای چهارمحال و پالت رنگ آنها همان پالت رنگ فرشهای چهارمحالی است و از رنگهای تند و شاد و یکدست استفاده شده است. گبه لرهای بختیاری و یا لرهای چادرنشین هم در بسیاری از موارد با منسوبان ده نشين شان همگونی دارد. از جمله اینکه گبههای آنها نیز بزرگ و بلند است در عوض تار و پود گبههای این مردم پشم است. تعداد پود گربههای ار بختیاری مثل گبههای چهارمحالی بین سه تا شش ردیف است و حال آنکه ارتفاع پرز آنها بلندتر از گبههای چهار محال است.
طرح و نقشه گبه لرهای بختیاری هم شبیه طرحهای چهارمحالی است با این تفاوت که اینها آن نظم و ترتیب گبههای چهارمحالی را ندارند و رنگ آمیزی شان هم به شادی رنگ های چهارمحالی نمیرسد و اندکی گرفتهتر و تیرهتر است.
در مقام مقایسه، شاید بتوان گفت هر دو گبه از یک قوم و نژادند، اما یکی را مردمی اهلی، متكلف و آرام و دیگری را قومی چادرنشین و متحرک بافتهاند.
منبع: کتاب گبه هنر زیر پا/ نوشته پرویز تناولی/ سال 1383